شبکه افق - 28 اسفند 1399

کاش مسلسلهای جهان، "قلم" بودند (پاسداری از "منطق انقلاب"، چگونه؟)

میلاد امام حسین ع _ دانشگاه امام حسین ع_جایزه کتاب سال سپاه_ روز پاسدار _۱۳۹۳

بسم‌الله الرحمن الرحیم

عرض سلام محضر خواهران و برادران عزیز. اولاً این افتخار بزرگی که افکار عمومی خیلی اطلاع ندارند که ما صدها متفکر، صاحب‌نظر و صاحب قلم در جمع دوستان سپاه داریم که در عرصه‌های مختلف مشغول نظریه دادن و تحقیق و پژوهش هستند. صدها نویسنده در علوم انسانی، صدها نویسنده در علوم تجربی و ریاضی و فنی و پزشکی، صدها رمان‌نویس، شاعر، هزاران اهل قلم و اهل فکر که بحمدالله بسیاری‌شان جامع صفات متعدد و فضایل متعددی هستند به لحاظ عملی و نظری. این یک توفیق بزرگی است که سردار فرمودند سپاه را بیشتر در جامعه با سلاح آن می‌شناسند در کنار سلاح باید با کتاب و قلم هم بشناسند که چنین ظرفیت عظیمی این‌جا نهفته است. و آن تعبیر را از امام(ره) نقل کردند که امام فرمود وسط جهاد، وسط جهاد نظامی و عملیاتی امام گفت آرزو و هدف ما این است که در همه عالم مسلسل‌ها تبدیل به قلم بشوند. ما اگر دست به مسلسل و سلاح می‌بریم از باب اضطرار است، سلاح اصلی ما قلم و بیان است. شمشیر، سیف و جهاد، دفاع سخت‌افزاری است از این نرم‌افزار عقیده و ایمان و اخلاق، همانطور که خداوند در قرآن کریم اول از انزال کتاب سخن می‌گوید بعد سخن از ترازو و میزان است کتاب معرفت است، تراز و یا میزان، عدالت و رعایت تناسب‌ها و رعایت حقوق است و بعد از این‌ها می‌فرماید «و انزلنا الحدید» ما آهن را، پولاد را، صنعت را که نماد اقتدار است و سخت‌افزاری برای حمایت از این دوتا نرم‌افزاری که از آن سخن گفتیم مانند کتاب و میزان، حدید را هم نازل کردیم تا روشن شود که فقط با حرف زدن و کتاب نوشتن نمی‌شود جامعه بشری را به سمت فضیلت برد چون فضیلت دشمنانی دارد که آن دشمنان به جای قلم دست به اسلحه می‌برند در برابر آن‌ها قلم لازم است و کافی نیست. سلاح را با سلاح جواب می‌دهیم قلم را با قلم. اگر جایی عرصه نرم‌افزاری و فکر و قلم است ما با قلم به صحنه می‌آییم، نیروهای انقلاب با قلم می‌آیند. خیلی مهم است که اولین آیه‌ای که بر رسول خدا نازل می‌شود «إقرأ» و خواندن است و سوگند بزرگی خدای متعال به قلم می‌خورد «ن و القلم و ما یسطرون» که حالا این قلم چه تفسیری دارد، آن بحث دیگری است. ولی مسئله، مسئله قرائت و قلم است. وقتی صحبت از جهاد و سیف به میان می‌آید، صحبت از مسلسل و موشک می‌شود برای دفاع از قلم و «مایسطرون» است. اگر حقیقت دشمنانی نداشته باشد که دست به اسلحه ببرند ما هم دست به اسلحه نمی‌بریم و نباید هم ببریم. انبیاء با سلاح شروع نکردند سلاح برای دفاع از قلم بود در برابر کسانی که به جای قلم با سلاح به میدان می‌آیند. این آرزوی بزرگ یک وقتی جهانی باید بشود و می‌شود که انشاءالله خبری از سلاح نباشد و همه جای جهان مسلسل‌ها تبدیل به قلم بشوند. وقتی قلم آمد منطق انبیاء، قوی‌ترین منطق است. فطری‌ترین، عقلانی‌ترین، اخلاقی‌ترین، انسانی‌ترین، جهانی‌ترین منطق است آن وقت خواهند دید که این پیروزی با کیست؟ و با کدام منطق است.

یک مقدمه‌ای عرض کنم راجع به یک چنین نشست‌هایی. ما گفته یا نگفته نمی‌خواهم مأیوس می‌شویم یا شدیم از جشنواره‌های رسمی و نهادهای رسمی و حکومتی و دولتی مختلف در این باب، اما اگر مأیوس نیستیم خیلی هم در عرصه‌های مختلف به آن‌ها امیدوار هم نیستیم. شما ببینید جشنواره‌های مختلف رسمی حکومتی که حتی به بهانه فجر و سالگرد انقلاب برگزار می‌شود مسابقات کتاب سال، جشنواره‌های هنر، فیلم و... رشته‌های مختلف، همواره احساس می‌شود که این جشنواره‌ها فوایدی البته دارد اما یک خلأ بزرگی را همچنان پُرناکرده باقی می‌گذارد! حالا این که علت آن چیست نمی‌خواهم وارد آن بشویم ولی بنده اجمالاً به یکی از آن‌ها اشاره کنم. به نظر بنده وقتی دولت‌ها سر کار می‌آیند حواس‌شان بیشتر سراغ صرفاً کشورداری و حفظ موقعیت خودشان پیش جریان‌های مختلف می‌رود، چون بالاخره یک انتخاباتی بعداً در پیش است و... و از این قبیل محافظه‌کاری‌ها. بله عقلانیت، در مسابقات فرهنگی و جشنواره‌های علمی و سعه صدر و مدارا و آزاداندیشی صددرصد لازم است اصلاً اگر مدارا و آزاداندیشی و مدارا و سعه صدر نباشد کلیشه‌های تنگ و ترشت بخواهیم به اسم ایدئولوژی (با تعریف غربی) بسازیم نه شکوفایی استعدادها را خواهیم داشت نه رشد نیروهای خودی را خواهیم داشت. رشد در رقابت با مخالف بوجود می‌آید. این را بدانید تجربه ما هم در این 35 سال نشان می‌دهد هر وقت مخالفین حرف زدند به جای جوسازی و فتنه و توطئه به میدان آمدند به تدریج نیروهای انقلابی هم شکوفا شدند و به صحنه آمدند. هر وقت سخن مخالف بود اما به روش درست، اتفاقا آن موقع نیروهای ما بیشتر رشد کردند. شما مطمئن باشید اگر قبل از انقلاب آن فشارهای دشمنان مکتب اسلام و تشیّع نبود و بعد از انقلاب تا همین الآن، فشارها از طرف کمونیست‌ها و از طرف لیبرالیست‌ها و از طرف دیگران نبود این همه کتاب‌های خوب توسط متفکران اسلامی نوشته نمی‌شد. اگر آنها نمی‌گفتند از اقتصاد مارکسیستی و فلسفه تاریخی مارکسیستی حرف نمی‌زدند دیگران نمی‌آمدند اقتصاد اسلامی و فلسفه اسلامی تاریخ از قرآن و حدیث استنباط کنند و با روش عقلی بحث کنند و این کتاب‌ها نوشته شود. اگر تقی اَرانی و توده‌ای‌ها آن حرف‌ها را نزده بودند علامه طباطبایی(ره) روش رئالیزم را بحث نمی‌کرد این را مطمئن باشید. مطالب آن در منابع اسلامی بود اما کتاب و بحث نمی‌شد که بعد در سطح جامعه بیاید و یک جریان عظیم انقلابی و اسلامی را بسازد. اگر آن کتاب 23 سال را که فرزند آن روحانی در قم نوشت، این کتاب علیه اسلام بود اسرار هزارساله، علیه اسلام و علیه تشیع بطور خاص ننوشته بود «کشف‌الاسرار» امام نوشته نمی‌شد. اولین کتابی که امام(ره) نوشتند همین کشف‌الاسرار بود که پاسخ به این شبهات ترکیبی از وهابیت و سکولاریزم در آن موقع بود. می‌دانید که امام(ره) درس فقه می‌داد 50 روز درسش را تعطیل کرد در حالی که چشمش درد می‌کرد و یک چشمش را از شدت درد می‌بست و نشست ظرف 40- 50 روز این کتاب را نوشت گفت این الآن از درس و بحث‌های فقهی‌ام واجب‌تر است. بله این هست. هر وقت دشمن حرفی زده این طرف فعال شده، تولید شده از رمان و شعر تا فلسفه و فقه و حقوق تا رشته‌های تجربی و ریاضی کار شده است. بنابراین ما از مخالف نمی‌ترسیم و نگران نیستیم اتفاقاً استقبال می‌کنیم. به شرط این که مخالفان منطقی و مؤدب و شفاف حرف بزنند. اصلاً بگویند ما از اساس اسلام را قبول نداریم! این‌طوری حرف بزنند خوب است و ادله‌شان را هم بگویند آن وقت از این طرف خواهید دید چه انرژی‌های عظیم آتشفشانی بیدار می‌شود. خودمان بیشتر رشد می‌کنیم. اما دشمنان ما بسیاری‌شان این‌طوری حرف نمی‌زنند انواع تهمت، برچسب، التفاط‌اندیشی، تحریف، عوامفریبی، توهین، مثل همین کارهایی که الآن در مجله فرانسوی شد، از سلمان رشدی تا الآن همین خط است، این‌ها با توهین و دروغ و جوسازی عمل می‌کنند.

خب عرض کردم ما یک خلائی در جشنواره‌های رسمی داریم این‌ها چون دنبال مدیریت شهر و کشورداری هستند و دغدغه اصلی‌شان این است و نهادهای رسمی هستند معمولاً در نهادهای رسمی انگیزه‌های انقلابی به راحتی حاکم نمی‌شود. دنبال این که حالا ما این وسط آزادی و مدارا و سعه صدر باشد، رقابت سالم باشد اما توجه اصلی ما و هزینه‌ای که نظام و سیستم می‌گذارد برای پرورش فرهنگی جبهه انقلاب و انقلابی باشد معمولاً این نیست یا دغدغه‌شان نیست یا توان آن را ندارند حالا نمی‌گوییم عرضه‌اش را. من اگر بخواهم آن تیپ جشنواره‌ها را مقایسه کنم، حالا شما می‌بینید جشنواره‌های موازی چطور اول انقلاب نهادهای انقلابی موازی با نهادهای رسمی بوجود آمد، مثلاً وزارت مسکن بود امام(ره) آمد یک بنیاد مسکن زد. شهربانی بود کمیته کنار آن آمد. یک نهاد رسمی نظامی بود اما کنار آن سپاه درست شده، هرجا می‌روید همین کار شد. نهضت سواد آموزی را کنار آموزش و پرورش. چرا؟ چون نه می‌شد که نهادهای رسمی را تخریب کرد و ندیده گرفت نه می‌شد به این‌ها اکتفا کرد. مجبور بودیم در کنار این‌ها نهادهای انقلابی ساخته شود که هدف آن معطوف به ارزش‌های مردمی و انقلابی برای ساختن تمدن جدید و جامعه جدید باشد نهادهای رسمی که از قبل ماندند این‌ها معمولاً ظرفیت تمدن‌سازی ندارند چون خودشان داخل آن سیستم رشد کرده‌اند یعنی ما واقعاً نمی‌توانیم از وزارت ارشاد توقع داشته باشیم انقلاب فرهنگی صورت بدهد! برای این که این ساختار خودش محصول سیستم ماقبل از انقلاب است. چهارتا آدم انقلابی بعد از انقلاب هم که وارد آن می‌شوند آن قدر قدرت ندارند که جهت یک سیستم را عوض کنند، خودشان هضم می‌شوند. خودشان کارمند رسمی آن سیستم می‌شوند تازه این وجه حمل بر صحت آن است. موارد دیگری هم هست. همین‌طور دانشگاه هنر، خب ما این همه دانشجو و استاد دارند آنجا می‌روند آدم‌های خوبی هم هستند ولی شما نمی‌توانید توقع داشته باشید از این سیستم تا وقتی که بر اساس آن طرز فکر و فقط ترجمه‌محوری پیش می‌رود توقع یک انقلاب هنری داشته باشیم! ضمن این که هیچ وقت یادتان نرود هیچ فیلسوفی از هیچ دانشکده فلسفه‌ای بیرون نیامده! هیچ نویسنده بزرگی ما در دنیا تقریباً نمی‌شناسیم که دانشکده ادبیات درس خوانده باشد!‌ معمولاً در رشته‌های علوم انسانی این‌طوری است. در این سیستم، آدم‌های معمولی با مدرک تربیت می‌شوند. کارمندان رسمی و یقه سفیدها تربیت می‌شوند. غالب این‌ها قدرت و توان علمی و جرأت عملی برای به راه انداختن یک تحول انقلاب علمی و فرهنگی ندارند. انقلاب علمی و فرهنگی معمولاً از بیرون سیستم‌های رسمی بر آ‌ن‌ها تحمیل می‌شود. چون انقلاب، ساختارشکنی است. کسی که به ساختار رسمی و محافظه‌کار وفادار باشد نمی‌تواند ساختارشکنی کند. و انقلاب علمی و فرهنگی بدون ساختارشکنی معنا و امکان ندارد. این یک اصلی است که در فلسفه علم هم، فیلسوفان این را گفته‌اند و راجع به آن بحث می‌کنند. نمی‌خواهم بگویم نیروهای ارزشمندی در نهادهای رسمی نیستند انگیزه‌های خوبی نیست، نخیر هست. اصلاً آن نیروها همین نیروها هستند ولی توجه داشته باشیم که این‌ها یک چیزی کم دارند و شرمنده می‌شوند. شما در جشنواره‌های رسمی کاملاً می‌بینید که نسبت به ارزش‌های انقلابی و مکتبی یک احساس انفعال و شرمندگی هست! گاهی می‌بینید خودشان قلباً یک کسی را قبول ندارند ولی می‌بینند طرف تمام آثارش ضد دین و ضد مکتب و ضد انقلاب است خودشان هم این را می‌فهمند قبل از این که بیرون از دستگاه و وزارت بودند خودشان گاهی در جلسات منتقد هم بودند ولی وقتی مسئول می‌شوند فکر می‌کنند که باید این را بیش از همه این نیروهای انقلابی که زحمت کشیدند و باسواد هم هستند این را باید ده برابر احترام و تجلیل کنند! هرچه او در آثار و فیلم و کتابش به انقلاب، به اسلام و شهدا فحش می‌دهد و توهین می‌کند باز هم فکر می‌کنند باید تحویل‌شان بگیرند! من نمی‌گویم که تحویل نگیرند اصلاً کفش‌هایشان را واکس بزنید، کفش‌هایشان را لیس بزنید هر کاری می‌خواهید بکنید هر کاری از دست‌تان برمی‌آید بکنید ولی یک ذره اعتماد به این نیروهای انقلاب داشته باشید چطور در عرصه نظامی با دست خالی امروز به بزرگترین صنایع نظامی در جهان تبدیل شدند که این‌ها می‌ترسند، در عرصه هنر و ادبیات و رمان و شعر و فلسفه و علوم انسانی همه این عرصه‌ها همین‌طور است. اعتماد کنید، میدان بدهید، حمایت کنید، مخالفین را هم حمایت کنید آن‌ها هم حرف بزنند. تنها راه نجات هم علم و هم ایمان در این کشور کرسی‌های آزاداندیشی است. چون ما طرفدار یک فضای بسته متحجّر نیستیم که یک عده دیکتاتورمنشانه حرف بزنند و بقیه هم باید خفه شوند و سکوت کنند نه سؤال کنند نه انتقاد کنند ما اصلاً چنین چیزی در مکتب اسلام و تشیع نداریم در مکتب اسلام کسی حق ندارد به بقیه بگوید خفه شوید ما پیرو یک مکتب هستیم که کنار مسجدالحرام رهبر ماتریالیست زندیق جلوی پسر پیامبر(ص) می‌آید و می‌گوید اصل خدا و طواف و حج‌تان همه‌اش مسخره است. به امام صادق(ع) توهین می‌کند و می‌گوید شما تا کی می‌خواهید مثل مسلمان‌ها، مثل شتر، مثل الاغ، دور این خانه و این سنگ‌ها بچرخید! امام صادق(ع) سکوت می‌کنند و می‌گویند حالا با هم صحبت می‌کنیم، من الآن باید طواف کنم طوافم را می‌کنم بعد می‌آیم با هم صحبت می‌کنیم. طوافش را می‌کند و می‌آید صحبت می‌کند بعد که طرف می‌رود پیش آن یکی دیگر، ابن‌ابی‌عوجاج هست و آن زندیق دیگر که هر دو نظریه‌پردازان این‌ها هستند. اول وقتی می‌خواهد او پیش امام صادق(ع) بیاید می‌گوید مواظب باشی این با همه این‌ها فرق می‌کند این مثل بقیه مسلمان‌ها نیست مواظب خودت باش که وقتی بروی یک آدم دیگری برمی‌گردی! گفت نه بابا این‌ها همه‌شان سر و ته یک کرباس هستند این مقدس‌ها و مذهبی‌ها همه‌شان سروته یک کرباسند، همه‌شان دنبال خرافات هستند. گفت حالا می‌روی و بعد تعریف می‌کنی! رفت، وقتی برگشت دید اصلاً این زیر و رو شده است. گفت این کیست؟ گفت این همان است که به تو گفتم با احتیاط پیش او برو. گفت تمام نظام ذهنی من را بهم ریخت. خیلی هم مؤدبانه و با احترام. ما پیرو این مکتب هستیم. سلاح اصلی ما همین است. پس این یک نکته.

پس من اگر بخواهم مقایسه کنم و این مقدمه را جمع کنم، مقایسه کنم بین این جشنواره‌ها و مسابقه‌های رسمی و سیستمی با جشنواره‌هایی که نیروهای باانرژی انقلابی وارد آن می‌شوند انگیزه انقلابی و مکتبی، انگیزه‌شان خودنمایی و پز نیست هدف‌شان پیشبرد پروژه تمدن‌سازی اسلامی است بخواهم یک مقایسه بکنم یک مقایسه‌ای بکنید بین کودکستان و پارک کودک مثلاً مهدکودک. در پارک کودک، چه کار می‌کنند؟ فقط می‌خواهند به بچه خوش بگذرد و بچه راضی باشد حداکثر خوشی، پروژه حداکثر خوشی! که وقتی مادر این بچه می‌آید تحویلش می‌دهند ببینند بچه خوشحال است می‌خواهند مشتری جمع کند که این دوباره برگردد. ولی در کودکستان یا مدرسه، آن‌جا هدف خوشی نیست هدف تعلیم و تربیت و رشد است البته خوشی هم در همین پروژه تعریف می‌شود. معلوم است که بچه را بخواهی بروی از مدرسه بیاوری ناراحت است البته مدرسه‌های خوب را می‌گویم نه مدرسه‌های بد که بچه‌ها را بیزار می‌کنند و اصلاً ناراحت است که چرا می‌خواهد به مدرسه برود. یکی از دوستان می‌گفت بچه‌ام را گذاشتم کلاس اول مدرسه،‌ خیلی خوشحال رفت مدرسه، بعدازظهر که آمد گفت بابا سه ماه تعطیلی چه وقت است؟ خب بالاخره، تفاوت این دو نوع جشنواره‌ها این است. یکسری جشنواره‌ها هست که هدف آن رشد جامعه است مخالف هم دارد یکسری آثار علمی و فرهنگی این است. یکسری آثار هنری و فرهنگی و علمی هدفش خوش بودن و خوش باشی و این که چه کسی مشهور می‌شود و چه کسی مرید پیدا می‌کند و این که به چه کسی چقدر پول می‌دهند و بعد هم مسائل خصوصی وارد قضیه می‌شوند. درک مخاطب در این قضیه و این که مخاطب چه نیازی دارد و این که تو چه توانی داری؟ هرکسی که ادعا می‌کند ما می‌خواهیم جامعه را تربیت کنیم، ما کتاب می‌نویسیم، ما می‌خواهیم به مردم و افکار عمومی چیز یاد بدهیم، خب تو خودت کی هستی که می‌خواهی به افکار عمومی چیز یاد بدهی؟ بعضی‌ها زباله توی ذهن‌شان هست و می‌خواهند همان‌ها را در جامعه توزیع کنند. چون نویسنده دارد خودش را تکثیر می‌کند، هنرمند خودش را تکثیر می‌کند. خوب خودت کی هستی که داری خودت را تکثیر می‌کنی؟ چه را داری تکثیر می‌کنی؟ زباله و گندآب را داری تکثیر می‌کنی؟ یا گل و گلاب را داری تکثیر می‌کنی؟ چه چیزی را داری تکثیر می‌کنی؟ چه توانی داری که آمدی این‌جا مربّی بشر و مربی افکار عمومی داری می‌شوی. باز طرف رفته بود توی یکی همین پارک کودک‌ها که مربّی بشود تست مربّی از او گرفتند بعد گفتند باید یک رفتار کودکانه از خودت نشان بدهی که ما ببینیم می‌توانی با بچه‌ها تفاهم داشته باشی. بعد دیدند عکس‌العمل نشان نمی‌دهد همین‌طور ایستاده! بعد یک کم گذشت گفت آقا یک رفتار کودکانه‌ای نشان بده که ما بفهمیم می‌توانی با بچه‌ها تفاهم داشته باشی. گفت آقا نشان دادم. گفتند چه؟ گفت من ادرار کردم توی شلوارم یک رفتار کودکانه کردم که تفاهم دارم. بعضی‌ها تست مربّی‌گری که می‌دهند تا همین حد می‌توانند با مخاطب رفتار کنند! خب یک عده‌ای هستند در عرصه‌های علمی و فرهنگی بیشتر از این کاری نکردند. یعنی ادرار فرمودند! حالا این می‌خواهد افکار عمومی جامعه را تربیت کند، این‌ها می‌خواهند مربی بقیه باشند به مردم علم و اخلاق و فرهنگ بدهند! پس یکی این است. ما تفاوت این دو نوع مسابقات و جشنواره‌ها را باید بفهمیم رمز و راز آن چیست و آن را به رسمیت بشناسیم. فرق مدرسه با پارک کودک است. فرق آدم‌هایی که می‌خواهند مملکت‌داری کنند با آن‌هایی که می‌خواهند مملکت‌سازی کنند. مملکت‌داری یک اقتضائاتی دارد، مملکت‌سازی یک اقتضائات دیگری دارد. کشورداری شما همان وضع موجود را حفظ کن به شرطی که همه از تو راضی باشند مخصوصاً آن‌هایی که مؤثرترند و تریبون دارند. اما کشورسازی اقتضائاتش با کشورداری فرق می‌کند. کشورسازی یعنی باید تحول رو به جلو اتفاق بیفتد باید یکسری ساختارها را بشکنی. این است که همان‌طور که انقلاب آمده دو جور نهاد درست کرده، نهادهای رسمی بود نهادهای انقلابی ساختند ظاهراً ما در عرصه‌های علوم انسانی و هنر و سینما و نویسندگی همین جشنواره‌های موازی کم‌کم ظاهراً باید تشکیل شود چون مثل این که سیستم نتوانست ظرف 35 سال نهادهای رسمی را متقاعد کند که شما مشروعیت‌تان و حتی رشدتان و موفقیت‌تان در گرو گره خوردن به ارزش‌های این انقلاب است. باز شما می‌بینید جشنواره‌های فجر و رسمی درست می‌شد باز توی سینما و فیلم‌ها چه کسانی مطرح می‌شوند! – البته همیشه نه ولی خیلی وقت‌ها این‌طور است – باز در کتاب‌های درسی ما این همه شعارهای قوی صاحب قلم قوی متدین انقلابی که هنرشان از هنرمندان زمان شاه و قبل از انقلاب، واقعاً هنرشان زیباتر و جذاب‌تر است. حالا شما ببینید بعضی وقت‌ها در کتاب‌های فارسی هنوز شعرهای چه کسانی را می‌گذارند! چهارتا شاعری که قبل از انقلاب شعرهای ابتدایی، شعر نو نوشتند، نه اعتقادات‌شان نه اخلاق شخصی‌شان، که دو سوم این‌ها ساواکی بودند اول کمونیست بودند بعد ساواکی شدند کارهای هنری‌شان یک کارهایی بود که اگر برای آن زمان تازه بود برای الآن کار مهمی نیست ولی در کتاب‌های درسی ما هنوز همین را به بچه‌ها آموزش می‌دهند و این‌ها می‌شوند الگوهای ادبیات و هنر و قلم! این چیست؟ این است که هنوز باور نکردید نه این که می‌توانیم بلکه توانسته‌ایم، این را هنوز باور نکردید. هنوز عقده خودکم‌بینی و حقارت دارید. دوباره عرض می‌کنم ما دعوت به خودبزرگ‌بینی نمی‌کنیم بلکه پرهیز از خودکم‌بینی می‌دهیم. و بین خودکم‌بینی و خودبزرگ‌بینی که هر دویش رذیلت است افراط و تفریط است یک تعادل انسانی و آن که اعتماد به نفس، ما نمی‌گوییم یک آثار ادبی و علمی و هنری ضعیف درجه سه را که چون انقلابی است به جای یک اثر علمی و هنری درجه یک به آن جایزه بدهید! نخیر؛ فرم و محتوا هر دو مهم هستند باید تکنیک داشته باشد قوی باشد همه این‌ها باید رعایت شود. نباید به یک مسلمان بی‌هنر جایزه هنری داد. آقا ایشان انقلابی‌اند و مکتبی‌اند، خب انقلابی و مکتبی است باشد ولی چه کسی گفته باید به او جایزه علمی بدهید؟ باید در درجه اول دانشمند و عالم باشد، مکتبی باشد، عالم باشد، هنرمند باشد و حالا شما جایزه بدهید. کسی نگفته که شما به یک انقلابی و مذهبی و حزب‌اللهی جایزه بدهید ولو بی‌عرضه و بی‌سواد و بی‌هنر باشد. این را نگفتیم. نکته دوم که عرض کردم نرم‌افزار مهم است و این سخت‌افزار می‌آید از این نرم‌افزار حمایت کند آن چیزی که دشمنان انقلاب از آن می‌ترسند نرم‌افزار است. لذا شما ببینید همیشه در تبلیغات‌شان فقط می‌خواهند یک چهره سخت‌افزاری از ما نشان بدهند فقط به بُعد نظامی، جنگی می‌پردازند اولاً جهاد و شهادت را تحریف می‌کنند و به خشونت و تروریزم تبدیل می‌کنند و بعد این را نشان می‌دهند، این که یک سخت‌افزاری است که برای حمایت از یک نرم‌افزاری است که شما با سخت‌افزار به آن حمله کردید ما دفاع کردیم. تمام عملیات‌های این انقلاب دفاعی بوده،‌ جنگ 8 ساله آن دفاعی بود، قضیه درگیری با تروریزم همه‌اش دفاعی بود. ما همه جا دفاع کردیم به کسی ما اصلاً حمله نکردیم. انقلاب اسلامی به هیچ کس حمله سخت‌افزاری نکرده، همه جا فقط از خودش دفاع کرده است. این مسئله در دنیا خیلی مهم است و این مسئله جا افتاده، و این تفکیکی که دارد صورت می‌گیرد. من هفته پیش لبنان بودم و توفیق شد با آقای سیدحسن نصرالله یک جلسه‌ای داشتیم که تقریباً شاید 3- 4 ساعت طول کشید، خیلی نکات جالبی در این جلسه طرح شد، از جمله یک نکته‌ای که ایشان گفت و خیلی برای من جالب بود این بود که اتفاقی که الآن در جهان اسلام دارد می‌افتد این است که هم غرب حسودی می‌کند. بحث از پیروزی‌های نظامی نیست که ما در جنگ 33 روزه و جنگ غزه و در سوریه القصیر پیروز شدیم البته این پیروزی‌ها خیلی این‌ها را عصبانی و شوکه کرده، ولی یک چیزی که بیش از همه، این‌ها را رنج می‌دهد این است که یک دکترین جدیدی متولد شده، همه با آن مخالف هستند ولی این مدام دارد جلو می‌رود. یعنی رژیم‌های عربی با آن مخالفند، تمام غرب یکپارچه با آن مخالف هستند، حتی جریان‌های مبارزی که در جهان اسلام بودند سیاسی بودند جهت خوبی قبلاً داشتند حتی این‌ها، شیعه و سنی‌شان. که مذاق و مکتب‌شان مذاق و مکتب امام و انقلاب نیست، حتی آن‌ها، گفت من تعبیری که می‌خواهم بکار ببرم حسادت است! سیدحسن گفت که به نظر من یک حسادت عجیب تاریخی همه پیدا کردند که چطوری می‌شود یک جریانی که یک اقلیتی در کل جهان است این چگونه است که هرجا می‌رود پیروز می‌شود، در عرصه نظامی پیروز می‌شود، در عرصه علمی پیروز می‌شود. بعد گفت یکی از علمای بزرگ اهل سنت به ما گفت که ما سنی‌ها جوهره انقلاب اسلامی را قبول داشتیم و قبول هم داریم ولی این که می‌بینید الآن رژیم‌های عربی و جریان تندروی تکفیری و غربی‌ها و اسرائیلی‌ها و حکومت‌ها همه با هم دست به دست هم دادند و جلوی شماها ایستادند یک بخش مهمی از آن حسادت این‌هاست. ایشان گفت آن عالِم بزرگ سنی که اگر اسمش را ببرم آن‌ها اذیتش می‌کنند، ایشان در جهان عرب یکی از علمای بزرگ اهل سنت است، گفت او به من گفت، شما هرجا این انقلاب اسلامی با این مکتب اهل بیت(ع) جلو آمده موفق شدید با این که یک اقلیتی بودید، نظام سیاسی تشکیل دادید ماها نتوانستیم نظام سیاسی تشکیل بدهیم. شما سخنگوی دینی و مرجع دارید ما در عالم غیر مذهب اهل بیت ما مرجع نداریم، هرکسی هرچه دلش می‌خواهد می‌گوید یک کسی می‌رود دانشکده شریعه سه – چهارسال درس می‌خواهد یک فتواهای عجیب و غریب از خودش می‌دهد! کسی نمی‌تواند به او بگوید نگو. ما مرجعیت نداریم، شما چهار – پنج‌تا هر دوره‌ای چند نفر هستند که همه نگاه‌شان به این‌هاست که کسی خلاف این‌ها نمی‌تواند چیزی بگوید و به اسلام و تشیع چیزی را نسبت بدهد، شما مرجعیت فقهی – دینی دارید ما نداریم. شما مرجعیت سیاسی دارید، سخنگوی سیاسی دارید ما نداریم. شما دولت و نظام تشکیل دادید و موفق بودید و در این سی و چند سال مدام دارید پیشرفت می‌کنید در عرصه‌های مختلف علمی، ادبی، هنری، سیاسی، نظامی و... ما این همه هستیم ولی هنوز نتوانستیم یک حکومت تشکیل بدهیم. تا برسد به عرصه جهادی و چریکی. شما هرجا عملیات کردید موفق شدید الآن چهارتا پایتخت کشورهای مسلمان عربی به شما ملحق شده، ما نمی‌توانیم بپذیریم که دمشق و بغداد مرکز خلافت اموی و خلافت عباسی در طول تاریخ، ولی می‌دانیم حرف‌های شما درست است و شما دارید در مسیر مصالح اسلام و مسلمین حرکت می‌کنید. ولی این را بدانید یک چنین احساسی هست. که چطوری است که یک اقلیتی هر کاری می‌کنند جلو می‌روند. ببینید ایشان گفت مسئله اصلی این‌ها، ما همه‌اش در این جنگ‌های اخیر به پیروزی‌های نظامی توجه داریم که در سوریه، عراق، در غزه، در لبنان همه جا این‌ها را الحمدلله شکست دادیم همه‌شان هم می‌گویند انقلاب اسلامی است، فکر امام و فکر انقلاب است فکر رهبری است ولی این‌ها در هرجا رفتند در عرصه‌های علمی، می‌گوید شما چه کردید، بقیه چه کردند. در عرصه‌های سینما و هنر، بالاخره بعضی فیلم‌هایی که ایران ساخت مخصوصاً این فیلم‌های راجع به انبیاء و تاریخ اسلام، می‌دانید این‌ها جهانی شده است. من در تاجیکستان و افغانستان خودم دیدم که تمام مردم وقتی این فیلم‌ها از تلویزیون‌ها پخش می‌شد خیابان‌هایشان خلوت می‌شد تا مسئولین درجه یک حکومتی‌شان. همه هم اهل سنت هستند می‌نشستند نگاه می‌کردند. یکی از دوستان می‌گفت در مصر هم همین‌طور است. فیلم حضرت یوسف(ع) و سه – چهارتا از همین فیلم‌هایی که ساختند به شدت بیننده دارد.  می‌گفت شما در این قضایا که یک فیلم راجع به پیامبر(ص) دارد ساخته می‌شود و بیرون می‌آید، می‌گفت خب این‌ها یک نگرانی دارند که شما دارید تمدن می‌سازید، تمدن غرب پیر شده و دارد سقوط می‌کند، غیر از غرب هم کسی نیست، بلوک شرق هم که سقوط کرد می‌خواست تمدن سوسیالیستی بسازد نتوانست. در جهان اسلام هم فقط شما همین اقلیت کمی توانستید دارید تمدن می‌سازید دیگر کسی در جهان اسلام قدرت و ظرفیت تمدن‌سازی ندارد. در تولید علم‌تان، این همه مخترع،‌ مکتشف. در علوم انسانی فقط شما الآن ادعا دارید و حرف می‌زنید، بقیه ما آرزو داریم! ولی شما حرف دارید. و البته یکی از مشکلات هم این است که این‌ها ترجمه نمی‌شود. اگر بتوانید یک کاری بکنید یک نهضتی راه بیفتند که آثار تولیدی اسلامی و اهل بیتی که قبل از انقلاب و بخصوص بعد از انقلاب تولید شده، این‌ها به زبان‌های مختلف درست ترجمه بشود یک کار بسیار بزرگی است که ارتباط فرهنگی ما با جهان اسلام و با جهان عرب قطع است. این‌ها فقط در دانشگاه‌هایشان که می‌روی و با مردم و روشنفکران‌شان و علما که حرف می‌زنی، این‌ها می‌گویند ما فقط مواضع سیاسی انقلابی ایران را می‌شناسیم و حمایت می‌کنیم و الا از نظر علمی و فرهنگی ما نمی‌دانیم اصلاً در ایران چه خبر است؟ هست؟ نیست؟ نمی‌دانیم! گفتم نه آقا صدها مجله، ده‌ها مجله علمی خوب، هزاران مقاله خوب، هزاران کتاب خوب در عرصه‌های مختلف نوشته شده، این‌ها باید ترجمه بشود. این هم از چیزهایی است که غرب در تاریخ تمدن و کتاب، خودمان هم همین‌طور، آن‌ها کتمان می‌کنند، مخفی می‌کنند، ما خودمان هم فراموش می‌کنیم و یادمان رفته است!

دوستان این را توجه کنید مخالفان اسلام در تاریخ تمدن تصریح کردند و می‌کنند که فرهنگ مکتوب، محصول تمدن اسلامی است. یعنی تا قبل از اسلام، شرق و غرب عالم، فرهنگ شفاهی بیشتر حاکم است سینه به سینه. حق و باطلش را کاری ندارم ولی فرهنگ مکتوب که این‌ها ثبت شود و به تجربه انباشته تبدیل شود و بعد کتاب از راه دور مورد نقد قرار بگیرد، مورد بحث علمی قرار بگیرد این جزو افتخاراتی است که اسلام و پیامبر اکرم(ص) و به بشریت هدیه کرد. اصلی که خود خدای متعال، اصلاً کلمه «کتاب» یک مفهوم مقدسی پیدا کرد، خود همین که اهل کتاب الهی نامیدن افراد، که اهل کتاب الهی هستی،‌ اولوهیت را با کتابت گره زدن؛ به حدی که این پاپ قبلی می‌گفت اسلام کتاب‌محور است. و این را به عنوان انتقاد می‌خواست بگوید که البته نمی‌فهمید این انتقاد به خودشان است. این تعابیر که «ذلک الکتاب»، «کتابٌ أنزلناه»، «کتاب مبین» نگاه مسلمین به مفهوم کتاب و کتابت یک نگاهی در جهان اسلام در یک جهانی دینی برای اولین بار بوجود آمد که قبلاً‌ در هیچ تمدن دینی و غیر دینی این نگاه به کتاب، نبود. «کتاب» یعنی تجربه انباشته. کتاب، یعنی تجربه قابل انتقال. هم از جغرافیایی به جغرافیایی، هم از تاریخی به تاریخی و از نسلی به نسلی. کتاب یعنی امکان نقد و گفتگو. کتاب و نوشتن یعنی اجبار به دقیق سخن گفتن. چون می‌گوید هرچه گفتی ثبت شد! بعداً نمی‌توانی زیر آن بزنی و بگویی من این را نگفتم باید مراقب باشی درست حرف بزنی و درست بنویسی. یکی از مشکلاتی که در این میزگردها و سمینارها همه جا هست در ایران هم هست این است که مدام حرف‌ها از صفر شروع می‌شود! مثلاً شما ببینید الآن سمینار می‌گذارند می‌خواهند راجع به علوم انسانی، علم و دین، راجع به انقلاب فرهنگی، راجع به هنر حرف بزنند، دوباره از اول شروع می‌کنند همان حرف‌ها را می‌زنند انگار این سمینار 20 سال پیش بوده و برگزار شده است! یعنی 20 سال پیش هم نگاه کنید می‌بینید همین حرف‌ها را می‌زنند! خب یک مشکل که ما هی دوباره از صفر شروع می‌کنیم. فرهنگ مکتوب فقط این نیست که کتابخانه را پر از کتاب کنید، فرهنگ مکتوب یعنی حرکت در طول؛ حرکت در امتداد آنچه که گفته شده؛ یعنی سنگ سوم بعد از سنگ دوم و سنگ دوم بعد از سنگ اول. نه این که هر بار دوباره از اول سنگ اول را بگذاری. در همه مباحثی که می‌شود دوباره از صفر شروع می‌کنیم! اگر شما تاریخ و اسم افراد را بردارید می‌بینید بعضی بحث‌ها که همین الآن دارد در حوزه متدولوژی علم و علوم انسانی می‌شود انگار 30 سال پیش است نمی‌فهمیم کدامش برای الآن است و کدامش برای 30 سال پیش است! چرا؟ برای این که ما کتاب داریم ولی فرهنگ مکتوب بین ما، یعنی فرهنگ کار کتبی، یعنی تجربه انباشته قابل انتقال قابل نقل متأسفانه ضعیف است و وجود ندارد. این روایت که رسول خدا و اهل بیت(ع) فرمودند که بنویسید و نوشته‌ها را به یکدیگر نشان بدهید و راجع به این نوشته‌ها با هم بحث کنید، این‌ها الآن برای من و شما شنیدنش عادی است، این جملات برای اولین بار آن هم از طرف یک تمدن دینی و فرهنگ دینی عرضه شده است. امام صادق(ع) فرمودند «اکتبوا و إنّکم لاتحفظون حتی تکتبون» بنویسید، تا کتاب‌هایتان را به هم نشان ندهید، مسابقه کتاب راه نیندازید، کتاب‌هایتان را نقد نکنید فرمودند نمی‌توانید از این فرهنگ حفاظت کنید. اگر از یک فرهنگ بخواهیم حفاظت بشود باید نوشته شود و تبدیل به فرهنگ مکتوب بشود. و فرمودند «احتفظوا بکتبکم» فرهنگ کتبی و آثار مکتوب‌تان را حفظ کنید و «فإنکم سوف تحتاجون إلیها» ممکن است بگویید این‌ها در ذهن‌مان هست خودمان می‌دانیم. تو می‌دانی، ‌الآن می‌دانی، بعداً که نمی‌دانی، بقیه چطور باید بدانند؟ ببینید یکی از چیزهایی که خطر انقطاع نسلی را می‌تواند مداوا کند مسئله فرهنگ مکتوب است. که نسل جدید دوباره یک حرف‌هایی را نزند که ما 35 – 40 سال پیش آن حرف‌ها را می‌شنیدیم جوابش را هم یاد گرفته بودیم دوباره این‌ها از اول بخواهند بگویند. البته بعضی از سؤالات را هر نسل دوباره از صفر باید بپرسد، چون بچه‌های ما با ذهن خودشان فکر می‌کنند چون ما فکر می‌کنیم ذهن این‌ها ادامه ذهن ماست! ما فکر می‌کنیم زندگی بچه‌های ما ادامه زندگی ماست! ما توجه نداریم که آن چیزهایی که برای تو جزو قطعیات و مسلّمات است، برای این جزو مشکوکات و بلکه مجهولات است! بچه تو هست اما یک انسانی است باید از اول همه چیز را برایش بگویی و توضیح بدهی که چرا؟ اما یک بخشی از این‌ها هست که اگر فرهنگ مکتوب درستی داشته باشی این‌ها درست حفظ می‌شود و به همین دلیل مسئله کتابداری و کتابخوانی و کتاب‌نویسی و جایزه کتاب برای اولین بار در تم دن اسلامی شکل گرفت. نمی‌دانم خبر دارید یا نه، غیر از ایام حج در مکه و مدینه در حرمین شریفین، نشست‌هایی با مسائل آن موقع بوده که نه ایمیلی هست نه اینترنتی است نه هواپیمایی است، شما الآن مناظرات مکتوب دارید از بین دو نفر فیلسوف یا فیزیکدان مسلمان یا فقیه مسلمان، محدّث، یکی در آندلس بوده اسپانیای اسلامی جنوب اروپا، یکی در مرز چین زندگی می‌کرده، ماوراءالنهر، شرق اسلامی. الآن مناظرات‌شان هست بروید ببینید. مناظره دارند راجع به این که زمین دور خورشید می‌چرخد یا خورشید دور زمین؟ استدلال فلسفی آن‌جا کردند، استدلال در حوزه فیزیک کردند، استدلال نجومی کردند. یک نمونه از این‌ها را ابوریحان نقل می‌کند یک نمونه‌اش راجع به ابن‌جوزی است ما مناظرات مکتوب داریم راجع به جراحی چشم برای خارج کردن آب سیاه از چشم. فکر می‌کنید تاریخ آن برای چه زمانی است؟ هزار سال پیش. قرن چهارم هجری. دوتا پزشک مسلمان، یکی از مغرب شمال آفریقا، یکی هم از ایران، بروید مناظرات مکتوب‌شان را ببینید که جراحی چشم باید چگونه صورت بگیرد؟ این خطرات وجود دارد، بافت چشم این‌طوری است، آن یکی جواب می‌دهد نه من یک عمل جراحی داشتم این‌طوری نبوده! این‌ها خیلی چیزهای عجیبی است. در حوزه نجوم شما مناظره مکتوب دارید. در فلسفه دارید. مناظرات مکتوب ابن‌سینا و ابوریحان را حتماً دوستان دیدند هم مناظره در حوزه فیزیک است و هم فلسفه است و هم نجوم است و هم در حوزه جامعه‌شناسی دینی است. تحقیقات تجربی عمیق، این‌طوری شد که یک مرتبه کتابخانه‌های عظیمی بوجود آمده که یک نمادی شد برای یک جامعه علمی و متمدن. نهاد آموزشی، دانشگاه، مدرسه، کتابخانه و مسجد، در هر شهری این‌ها کنار هم بوده است. یعنی شما تعریف سکولار از دانش نداشتید تعریف مسجدی از علم و دانش داشتید تعریف دینی داشتید و کنار آن کتابفروشی و تکثیر کتاب. در حالی که در اروپای جدید از قرن 13 و 14 میلادی دوستان بروید ببینید اصلاً شروع پیشرفت علوم طبیعی که آن‌ها به آن علوم جدید می‌گویند، آن‌ها به علوم تجربی و طبیعی علوم جدید می‌گویند، ما در فرهنگ اسلامی به این‌ها علوم جدید نمی‌گفتیم، برای این که این‌ها یکی بوده، هم طرف الهیات می‌گفته، هم فیزیک، هم پزشک بوده هم مفسّر قرآن بوده، تفکیکی نبود، در مکان تفکیک بوده، اصلاً اولین بار سکولاریزاسیون نهاد علم در غرب از طریق تجزیه و تفکیک دانشگاه و کتابخانه از کلیسا صورت گرفته است چرا؟ برای این که متافیزیک کلیسا دیگر نمی‌توانست فیزیک را درست توجیه کند و پیشرفت‌های علوم عقلی و تجربی و ریاضی پوشش بدهد ولی در فرهنگ اسلام می‌توانست پوشش بدهد این جدایی صورت نگرفت. آن وقت شما این‌جا می‌بینید که کنار هر مسجد یک کتابخانه است و ما شبیه این مسابقه کتابی که داریم ما شبیه این مسابقات کتاب سال را در قرن 4 و 5 هجری داشتیم و داریم که در همین ایام حج انجام می‌شده است. نویسنده‌ها در رشته‌های مختلف کتاب‌هایشان را می‌آوردند کنار خانه خدا عرضه می‌کردند هیئت داوری داشتند کرسی مناظره داشتند و به بعضی‌ها جایزه و صله می‌دادند تشویق می‌کردند کتاب‌هایی که در مسابقات برنده می‌شد هم مؤمنین با وقف و پول و هم حاکمانی که اهل فرهنگ بودند این‌ها با پول‌های عظیم بیت‌المال پول می‌گذاشتند که این‌ها تکثیر و استنتاخ بشود و در سطح جهان اسلام توزیع شود. آن موقع مرکز علم هم جهان اسلام بود غیر از جهان اسلام تولید علمی نداشتیم. شاهان و سرمایه‌داران و فئودال‌ها و کشیش‌ها و پاپ‌های غرب وقتی بیمار می‌شدند و می‌خواستند یک بیمارستان خوب بروند باید به نزدیکترین کشور اسلامی سفر می‌کردند و ‌آن‌جا بیمارستان می‌رفتند. یا باید به یک پزشک مسلمان پول می‌دادند بیاورند. شما می‌دانید در جنگ‌های صلیبی ارتش دشمن دوتا چیز تعریف کردند که در تاریخ‌شان هست. شما ببینید این مسئله نوآوری علمی در جهان اسلام چگونه بوده است؟ اولاً این‌ها نخستین بار با سلاح گرم و توپ در جنگ‌های صلیبی و غرب آشنا شد چون مسلمان‌ها به سلاح گرم استفاده کردند غربی‌ها سلاح گرم را نمی‌دانستند چیست؟ اولین سلاح گرم در جنگ یعنی صنعت نظامی توسط مسلمان‌ها بود وقتی قدس به دست صلاح‌الدین ایوبی آزاد شد توپخانه‌ای فعال بود که سربازان انگلیسی و فرانسوی سپاه دشمن – این‌ها اعترافات خودشان است در کتاب‌های تاریخ تمدن هست بروید بخوانید – می‌گوید گلوله‌های آتشین با صدای وحشتناک می‌آمد که تا حالا ما چنین چیزی را ندیده بودیم و وقتی روی ما این آتش می‌ریخت دیدیم فرماندهان ما به همدیگر می‌گویند بدون این‌ها که این‌ها ما را می‌زدند ولی حالا که این سلاح‌ها را هم دارند شکست ما قطعی است. یک گزارش این است که مسلمان‌ها سلاح‌های گرم و سلاح‌های عجیب و غریب دارند. گزارش دوم در پزشکی است. این جالب‌تر است، یک پزشک مسلمان دارد این را می‌نویسد می‌گوید از طرف اردوگاه ارتش صلیبی به ما پیام دادند که ما مجروحین‌مان دارند می‌میرند، حالا جدا از جنگ، روی مسئله جوانمردی ما شنیدیم مسلمان‌ها جوانمردند اخلاق اسلامی دارند پیامبرشان گفته به اسیر رحم کنید و... ما پزشک نداریم ما شنیدیم پزشکان خوبی دارید می‌شود پزشکان‌تان را به ما قرض بدهید! حالا شما فرض کنید در جبهه مخالف به شما بگوید می‌شود برای ما دکتر بفرستید؟ و این‌ها گفتند بله که می‌شود و فرستادند! این که دارم عرض می‌کنم عیناً در کتاب تاریخ تمدن عین جملات این‌ها هست من این‌ها را یک بار برای دانشجویان و اساتید پزشکی گفتم. بعد پزشک مسلمان می‌گوید من با یک تیم پزشکی به اردوگاه صلیبی‌ها رفتیم دیدم آن کسی که دارد می‌میرد با آن که مرده و با آن که یک زخم سطحی است همه را توی طویله روی علف کنار هم خواباندند. نه رژیم غذایی دارند، نه درست می‌توانند جلوی خونریزی این‌ها را بگیرند، نه هیچی، و این‌ها به کوچکترین زخمی می‌میرند، بعد می‌گفت ما سریع یک جای تمیزی را مرتب کردیم و یک اتاق جراحی تشکیل دادیم و گفتم این‌ها را بیاورید. می‌گوید من مشغول جراحی این‌ها و مداوای این‌ها بودم و بسیاری از این‌ها را نجات دادم تا این که یک مرتبه یک کشیش این‌ها آمد گفت این کافر کیست که این‌جا آوردید؟ - مسلمان را گفت، می‌گوید به من گفت – گفت این کافر نجس کیست که این‌جا آورده‌اید؟ این‌ها دشمن دین هستند این‌ها نجس‌اند. علم‌شان هم به درد خودشان می‌خورد! می‌گوید رسماً توی جلسه گفت که جمع کن برو. گفتم آقا الآن این مریض زیر تیغ جراحی من است من الآن اگر بروم این قطعاً می‌میرد دارد خونریزی می‌کند گفت آن به تو مربوط نیست نیروی خودمان هست. بعد می‌گوید ما او را بیهوش کرده بودیم ولی این، این‌قدر سروصدا کرد و ما را اذیت کرد و معطل کرد این مجروحی که با داروهای گیاهی بیهوش کرده بودیم به هوش آمد داد می‌زد، کشیش رو به او کرد گفت می‌خواهی با دوتا بمیری یا با یک پا زنده باشی؟ چون این پایت که در جنگ ضربه خورده علاج نمی‌شود این پایت باید قطع شود. مجروح بدبخت گفت من می‌خواهم با یک پا زنده باشم. می‌گوید من رو کردم به آن مجروح گفتم من یک کاری می‌کنم با دوتا پا زنده باشی، می‌گوید کشیش شلوغ کرد و جلسه را بهم زد و گفت این کافر ملعون را از این‌جا بیرون کنید! گفتم آقا من این را خوبش می‌کنم. این لازم نیست نه بمیرد نه پایش قطع شود من این را درست می‌کنم. بعد می‌گوید محل نگذاشت، تبر برداشت پای مجروح را روی یک سندان چوبی گذاشت، جلوی من یک جوری تبر را زد که می‌گوید حال ما بهم خورد چون زد گوشت و استخوان و همه را له کرد. خونریزی او بیشتر شد و این آقا با یک پا مُرد! می‌گفت من اعتراض کردم رفتم پیش فرمانده اردوگاه‌شان و گفتم مگر شما نگفتید ما بیاییم؟ گفت چرا. گفتم ما داریم مجروح‌های شما را خوب می‌کنیم یا ما یا این؟ بعد گفت فرمانده صلیبی‌ها هم سرش را تکان داد و گفت ما از دست این کشیش‌ها چه کار کنیم؟ حرف شما مسلمان‌ها درست است.

خب ما از این چیزها مربوط به هزار سال پیش، هشتصد سال پیش در این قضایا داشتیم. در قرطبه در جنوب اروپا که در کل اروپا آن موقع، نه آن موقع بلکه چهار قرن بعد از آن موقع یک شاه فرانسوی بوده که از بس این علمی بوده به او شارل عاقل می‌گفتند این عالم درجه یک آن‌ها بود که از طرف حکومت مسلمان‌ها یک ساعت دیواری ساخته بودند، چون می‌گوید مسلمان‌ها آن موقع حدود 20 نوع ساعت صنعتی ساخته بودند، یکی از این ساعت‌های خیلی بزرگ را هدیه کردند برای اولین باری که ساعت به اروپا آمد از طرف مهندسان مسلمان آمد این را آورد در میدان مرکزی پاریس نصب کردند تا شروع کرد به زنگ زدن یک عده از مردم پاریس فرار کردند و یک عده هم به سجده روی خاک افتادند گفتند خدایانند شیاطینند؟ گفتند نه نترسید چیزی نیست ساعت است! دارد می‌گوید که ساعت چند است! خب این زمان شارل اتفاق افتاده که همه به این شارل حکیم می‌گفتند که این پروفسور اروپا در آن موقع بوده است. بزرگترین کتابخانه اروپا را این 400 سال بعد ساخته است که خودشان می‌گویند حداکثر 900 جلد کتاب در این کتابخانه بود که بیش از یک سوم آن هم همین کتاب‌های کلیسا اورادهای مذهبی بوده است. چهار قرن قبل از این ماجرا شما فقط در قرطبه در آن منطقه، می‌گوید کتابخانه‌ای که مسلمان‌ها داشتند فقط یک کتابخانه‌شان در یک شهر یک میلیون جلد کتاب داشته، چهارصد سال قبل از این ماجرا در اروپای اسلامی که جنوب اروپاست، بعد می‌گوید فقط فهرست این کتابخانه 44 جلد بود. اسلام این‌طوری کرد، یک فرهنگ و تمدن مکتوب و علم را در جهان اساساً زیر و رو کرد. صنعت کاغذسازی برای اولین بار در جهان اسلام اتفاق افتاد. ببینید چندتا صنعت در چین و هند بود مثل باروت و قطب‌نما و کاغذ و چاپ ابتدایی. که آن‌ها خیلی محدود بود مسلمان‌ها این‌ها را برداشتند و یک مرتبه به یک تکنولوژی عظیم تبدییل کردند که این‌ها از طریق مسلمان‌ها منتقل به غرب شد. یا مثلاً عدد ریاضیات هندی یک چیز ابتدایی بود ولی یک نقطه‌هایی داشت ریاضیدانان مسلمان این‌ها را تبدیل کردند، ریاضیات جدید، فیزیک جدید، هندسه، شیمی تا برسیم به علوم انسانی در غرب ایجاد می‌شود. می‌گوید از قرن 9 میلادی که صنعت کاغذسازی فعال شد و استنساخ رواج پیدا کرد کاملاً مسابقات کتابخوانی و کتاب‌نویسی بحث می‌شد. همین بغداد را که امروز نمی‌دانم همین الآن صدتا کتابخانه بزرگ دارد یا ندارد، آن موقع بیش از صد کتابفروشی عظیم با چند صد هزار جلد کتاب فقط در بغداد بوده است. یعنی صحبت چند میلیون کتاب که می‌گوید هم نسخه‌برداری می‌کردند هم با خطوط تزیینی می‌نوشتند برای پولدارها، بسیاری از دانشجویان و طلبه‌ها آن‌جا یکی از راه‌های رزق‌شان همین بود. این یک نگاه است.

مسئله دوم و اتفاق دیگری که افتاده در قضیه طبقه‌بندی علوم است – چون وقت من تمام شد نمی‌توانم این را توضیح بدهم نکاتی را آورده بودم خدمت شما عرض کنم- دست‌کم مسلمین پنج سیستم طبقه‌بندی علوم را ایجاد کردند که تا قبل از اسلام نبود. تقسیم‌بندی رایج آن موقع همین تقسیم‌بندی یونانی بود که حکمت نظری و عملی و هر کدام سه دسته بودند عملی بحث فرد و خانواده و سیاست و جامعه، فرد، خانواده، جامعه، یعنی اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن. حکمت نظری هم همین‌طور که رشته‌های مختلفی است علم میانه و بالا و پایین، می‌گوید متفکران مسلمان مثل فارابی در «احصاء العلوم»ش، مثل خوارزمی در «مفاتیح العلوم»ش و دیگرانی، دست‌کم 5 ورژن ابداعی در مورد طبقه‌بندی علوم بکار بردند. این مسئله طبقه‌بندی علوم از این جهت مهم است که به نوع جهان‌شناسی و انسان‌شناسی شما هم مرتبط است که بر چه اساسی تقسیم می‌کنید و از آن مهم‌تر، در متد تحقیقات بعدی‌تان اثر می‌گذارد. نگاه عمل‌گرایانه، نگاه نظری و تئوریک به مسائل، ارتباطش به این که علوم تقسیم به شرعی یا غیر شرعی بشوند یا به این تقسیمات تقسیم نشوند؟ و از این قبیل مسائل. کار بزرگی که شماها دارید می‌کنید این که فرمودند الآن بین دوستان هم رشته‌های فنی و پزشکی و رمان، هم در حوزه‌های علوم انسانی هم مبحث فقه و حقوق، همه چیز الحمدلله این همه متفکر داریم، ‌این همه صاحبنظر، این همه صاحب قلم بین بچه‌های انقلاب که انشاءالله در دهه‌های آینده این تعداد 5 برابر یا 10 برابر بشود و نهادهای رسمی اگر توجه نمی‌کنند خود شما بدون توجه به این‌ها باید انقلاب راه بیندازید همان کاری که کردیم، همان کاری که نیروهای انقلابی در عرصه‌های دیگر کردند در این عرصه هم باید بکنند. علوم انسانی با این روحیه انقلابی، با دانش حل می‌شود.

یک اتفاقی که دارد می‌افتد ما داریم فاصله فیزیک و متافیزیک را در عرصه تمدن اسلامی کم می‌کنیم. اصلاً دعوای تمدن اسلامی با تمدن سکولار، بنیادی‌ترین دعوای نظری و اختلاف‌شان سر همین است. که آیا متافیزیک وجود دارد یا نه؟ اگر هست علمی است یا نه؟ و اگر هست قابل ترکیب با فیزیک هست یا نیست؟ دعوای اصلی از این‌جا شروع می‌شود. اصلاً علوم انسانی غیر دینی، علوم تجربی و طبیعی، تکنولوژی، نگاه اسلامی به تکنولوژی، نگاه سکولار و سرمایه‌داری به تکنولوژی، نزاع از همین جاها شروع می‌شود.ده هزار آدم باید راه بیفتند بروند سراسر جهان، ما باید هم چریک عملیاتی در سراسر جهان داشته باشیم آن کار سپاه قدس، هم چریک فرهنگی داشته باشیم. ما الآن باید ده هزار چریک فرهنگی بفرستیم در سراسر جهان که این‌ها درست عمل کنند، خودشان باتقوا باشند و اخلاق داشته باشند، عقل هم داشته باشند. آخه بعضی حزب‌اللهی‌ها عقل ندارند! عقل داشته باشند شعور حرف زدن داشته باشد، حزب‌اللهی عاقل و باسواد، اخلاقی. اگر ما 10 هزارتا نیروی این‌طوری بتوانیم در سراسر جهان بفرستیم یقین دارم تا ده سال دیگر سرنوشت جهان عوض می‌شود. که این‌ها بروند از یک طرف به مردم خدمت کنند، همان کاری که انبیاء می‌کردند نوکر مردم باشند از یک طرف با نخبگان، رسانه‌ها و دانشگاهی‌هایشان تماس داشته باشند با این‌ها حرف بزنند. این‌ها گوش می‌کنند. در آفریقا در کنیا رفتم مسئول کلیسای کاتولیک شرق آفریقا که پاپ رفته بود مهمان او بود دیدم توی اتاقش عکس کعبه را روی دیوار زده! گفتم این چیست که به دیوار زدی؟ گفت من هر وقت نگاه می‌کنم آرامش می‌گیرم و احساس آرامش می‌کنم؟ به عکس کعبه. گفت بزرگترین آرزوی من این است که بروم کعبه و این‌جا را از نزدیک ببینم. ولی می‌گویند ما مسلمان نیستیم نباید برویم. گفتم من یک کاری می‌کنم که بروی آن‌جا و هر کاری خواستی بکن، منتها یک کمی اولش درد دارد باید ختنه‌ات کنیم مسلمان بشوی. بیا برو هرچه می‌خواهی مکه برو. خدا شاهده این را گفت تن من لرزید گفت من از خدا خواستم که وقتی دارم می‌میرم چشمم به این عکس باشد. این یک مسیحی معمولی نبود یک کشیش مبلّغ کاتولیک است که من چندتا روایت پیامبر(ص) را خواندم از بس این هیجان‌زده می‌شد بلند می‌شد می‌نشست، بلند می‌شد می‌نشست می‌گفت چقدر این حرف‌ها زیباست. بعد می‌گفت چرا این‌ها را در دنیا نمی‌گویید؟ دنیا نمی‌‌داند که اسلام این‌هاست. من می‌گویم رسالت شماها این است به فکر ترجمه این آثار، تعمیق و گسترش این آثار باشید و حضور در سطح جهان داشته باشید.

آخرین نکته را که عرض می‌کنم تاریخ علم برای انتشار تاریخ علم است برای داخل و کشور. من این را در شورای عالی انقلاب فرهنگی ده بار گفتم همه هم می‌گویند بله، کننده‌اش نیست. بعضی کارها هم بودجه نیست. مثلاً ما آن‌جا پیشنهاد کردیم یک مرکز ترجمة قوی درست کنید جهان عرب حتی از تولیدات فرهنگی ما بی‌اطلاع است حتی همین جهان عرب، اصلاً دانشگاه‌ها و علمایشان با تولیدات ما آشنا نیستند و می‌گویند ما فقط از مواضع انقلابی ایران را می‌شناسیم! خب این همه کتاب‌های خوب در رشته‌های مختلف و علوم انسانی هست. یکی از چیزهایی که من می‌خواهم خواهش کنم، این کار شده، ولی یک جمع‌بندی نهایی خوبی از آن انجام بشود تاریخ درست علم است. غرب برداشته یک تاریخ قلابی برای علم نوشته! این تاریخی که نوشتند پدر شیمی لاوازیه قرن فلان، پدر فیزیک جدید نیوتن، کشف این، کشف آن، همه این‌ها دروغ است. بعد همین‌هایی که این‌قدر به ما می‌گویند انقلاب‌های ضد علم، همین لاوازیه که خودشان می‌گویند پدر شیمی جدید است می‌دانید انقلاب فرانسه این را زیر گیوتین اعدامش کرد! این‌قدر مسائل هست که چون نمی‌دانیم خودمان را بدهکار می‌دانیم! رهبری یک وقت گفتند که آقا ما در قضیه حقوق زن و بقیه مسائل طلبکاریم ما بدهکار نیستیم، شما هم باور کردید که ما بدهکاریم مدام می‌گویید شرمنده‌ایم! خب این را باید جواب بدهید طلبکارید. این‌ها که می‌گویند انقلاب فرهنگی، انقلاب خشونت، حالا کمونیست‌ها معلوم است که میلیون‌ها نفر را علناً کشتند همین انقلاب فرانسه که می‌گویند پدر لیبرال دموکراسی و جمهوریت و حقوق بشر است، شما می‌دانید ظرف چند ماه، این‌ها بین 40 تا 60 هزار در خیابان‌های پاریس سر قطع کردند. این را می‌دانستید؟ به ما می‌گویند انقلاب فرهنگی خشن، شماها کلی اعدام کردید و... کل اعدامی‌های انقلاب رژیم شاه چند نفر بودند؟ هویدا و... این‌قدر سروصدا کردند هنوز هم می‌کنند. انقلاب فرانسه که به اصطلاح دموکراسی و حقوق بشر را می‌گویند از آن‌جا شروع شد، انقلاب فرانسه ظرف مدت چند ماه خودشان می‌گویند 60 هزار نفر را با گیوتین در خیابان‌ها سرشان را قطع کردند بعد هم خود انقلابی‌ها به جان هم انداختند و باز خودشان سر همدیگر را قطع می‌کردند. این لاوازیه پدران علم جدید که خودشان به ما معرفی می‌کنند و پُزشان را می‌دهند این توسط خود همین‌ها اعدام شده و سرش با گیوتین قطع شده است. یک تاریخ قلابی علم ساختند، من فقط یک نمونه آن را آوردم برایتان بخوانم در حوزه ریاضیات. من عرضم را ختم می‌کنم، این سند را برایتان آوردم بخوانم، خواهش می‌کنم دقت کنید، متقابلاً یک نیاز ما این است یک تاریخ علم و یک تاریخ تمدن واقعی،‌ من نمی‌گویم دروغی، آن‌ها دروغ گفتند ما واقعی‌اش را بنویسیم که جهان همین علوم به قول آن‌ها جدید تماماً مدیون جهان اسلام است. یک مثال که این‌ها چگونه دسیسه می‌چینند که تاریخ علم را تغییر می‌دهند. من این را برایتان بخوانم. راجع به خوارزمی و نسبت آن با مسئله جبر و ریاضیات است. شما می‌دانید علم جبر و مثلثات قبل از اسلام نبود اصلاً علمی به نام جبر و مثلثات ساخته متفکران اسلامی و تمدن اسلامی است. هندسه کروی ساخته مهندسان و متفکران و ریاضیدانان مسلمان است این علوم قبلش نبوده، این تانژانتو کوتانژاتو، سینوس و کوسینوس ترجمه همان جیو است که همه را عوض کردند حتی این الگوریتم و لگاریتم را که می‌گویند شما شنیدید این همان خوارزمی است الخوارزمی تبدیل شده به لگاریتم، هیچ کس هم نمی‌داند من فکر می‌کردم این بطور طبیعی فراموش شده است. این یک نمونه، ببینید چقدر توطئه چیدند که اصلاً تاریخ علم را تغییر بدهند. من این سند را برایتان بخوانم خیلی دقت کنید، تلاش غرب برای تحریف تاریخ علم جدید، در علوم ریاضی، طبیعی، تجربی، عقلی. آخه این‌ها می‌گویند ما از وقتی که دین را کنار گذاشتیم علوم جدید، علم، تکنولوژی، ریاضیات، هندسه و پزشکی پیشرفت کرد. بنابراین علم ذاتاً سکولار است و با دین قابل جمع نیست! و این هم کار اروپاست. تا قبل از ما عصر تاریکی بوده، بشر کلاً غارنشین و بیسواد و جاهل و مذهبی بوده از زمان ما به بعد این چیزها شده است! خب این دروغ‌ها را چطوری ترویج و توجیه کنند؟ یک روش آن نوشتن تاریخ دروغ و جعلی برای علم است. خوارزمی یک کتابی دارد که شاید دومین کتابی است که ایشان دارد راجع به فن محاسبه، آن‌جا یک انقلابی در ریاضیات ایجاد کرده، یک چیزهای بسیار ابتدایی در هند هست و آن‌ها را یک مرتبه به یک کار عظیمی تبدیل می‌کند. سندی که داریم می‌خوانم سند بعضی از مورخین غربی علم است که خودشان اعتراف می‌کنند و می‌گویند ما چه جنایت‌ها و چه نامردی‌ها کردیم که امروز خود مسلمان‌ها در کشورهای اسلامی، بچه‌های دانشجو و دانشگاهی‌شان و استادان دانشگاه‌شان هیچ کس نمی‌داند که همه این علوم جدید در جهان اسلام تولید شده است. این‌ها فکر می‌کنند این‌ها را مدیون ما هستند. خودش می‌گوید ما جیب بابای این‌ها را زدیم بعد یک بخشی کمی از آن را به عنوان پول توی جیبی به خودشان دادیم! و این‌ها از ما تشکر می‌کنند. و یکی از این‌ها نمی‌پرسد که این پول‌ها را از کجا آوردی؟ این‌ها را از جیب بابای ما زدی؟ این که من می‌گویم ما بچه سرمایه‌دار علمی هستیم این است. که نمی‌فهمد چه ارزشی بود و به درِ تنبلی زدیم. می‌گوید انقلابی در اعداد هندی بوجود می‌آورد و آنچه که امروز جهان جدید، اولاً تمام تکنولوژی محصول ریاضیات و جبر است، تمام تکنولوژی‌ها، از تکنولوژی ماهواره بگیرید تا تکنولوژی کامپیوتری و اینترنت و رسانه، همه این‌ها به ریاضیات و هندسه و فیزیک و جبر برمی‌گردد این‌ها اصلش هست. می‌گوید تمام آنچه که ما امروز به نام تکنولوژی داریم مدیون حدود 20- 30 چهره فیزیکدان و ریاضیدان و مهندس مسلمان است که اغلب آن‌ها ایرانی هستند. البته ایران قدیم که الآن جزو ایران نیست. می‌گوید حتی اصلاح در روش نوشتن اعداد، نصف کردن و دو برابر کردن عدد، ضرب و تقسیم و محاسبات کسری، حتی عدد صفر، ما اصلاً عدد صفر نداشتیم و لذا تمام محاسبات‌مان ابتدایی بود. خط عدد ریاضی‌مان ضعیف بود و محاسبات پیچیده امکان نداشت. همه این‌ها را ما مدیون مسلمان‌ها هستیم. می‌گوید این کتاب در اسپانیا قرن 13 میلادی به لاتین ترجمه شد. شروع ترجمه‌اش هم این است: چنین گفت الگوریتمی الخوارزمی، بگذار خدا را شکر گوییم سرور و حامی ما. همین الحمدلله رب‌العالمین و دعایی که اول دارد به زبان لاتین. اولین رونویس‌های ترجمه شده کتاب ریاضی خوارزمی با اعداد ریاضی جدید در قرن 12 میلادی به آلمان آورده شد. می‌گوید ریاضیدانان ما در آلمان در فرانسه، در انگلیس نمی‌توانستند کتاب خوارزمی را بخوانند نمی‌فهمیدند، می‌گوید ما فقط در حد چرتکه‌اندازی در بازار محاسبات ابتدایی ریاضی سرمان می‌شد اصلاً معنی کتاب این را نمی‌توانستیم بفهمیم هیچ کدام از صفحه‌های آن را کامل نمی‌فهمیدیم. قدیمی‌ترین رونویسی که در کتابخانه وین موجود است مربوط 1143 میلادی است نیمه قرن 12. یک نمونه دیگر در معبد سالم در کلیسا به نام لیبرال گوریسمی به دست آمد که در شهر هایدلبرگ نگهداری می‌شود. این‌جا آلگوریتمی به آلگوریسمی تبدیل شد. می‌خواهد بگوید سیر این که ما خوارزمی را حذف کردیم ولی نتیجه کارش را به اسم خودمان قاپیدیم چطوری شروع شد؟ می‌گوید اولین بار در قدیمی‌ترین سند الگوریتمی است الخوارزمی؛ سند بعدی الگوریسمی می‌شود دارد فاصله می‌گیرد از متن استعفا، می‌گوید آن‌جا بحث اعداد و حساب از شعر و قافیه هم استفاده می‌شود اولین کتابی که ترجمه می‌شود می‌گویند خوارزمی چنین گفت، حتی اسمش روی فن محاسبات جدید تا امروز هم هست منتها با تغییر. بعد شروع کردند کم‌کم اسم خوارزمی را تغییر دادند و حذف کردن! – خیلی جالب است – می‌گوید یک نهضتی بین دانشمندان جوان اروپایی در اسپانیا، آلمان، انگلیس، فرانسه بوجود آمد در دفاع از خوارزمی و علیه این‌هایی که داشتند تحریف می‌کردند به اصطلاح این جریان خوارزمیست‌ها، خوارزمیزم بوجود آمد، این‌ها دفاع می‌کردند از نوع محاسبات او، و با کسانی به نام آباکیست‌ها مقابله می‌کردند دعوایی شد راجع به این که کدام ریاضیات باید بماند؟ این ریاضیاتی که از دست کافران آمده یعنی خوارزمی و مسلمان‌ها رسیده یا همان ریاضیاتی که بر حَسَب همان رتبه‌های ساده ریاضی از قبل بود؟ می‌گوید بالاخره ریاضیات خوارزمی پیروز شد. چون همه کارها با و راحت‌تر و عقلانی‌تر و قابل محاسبه بود و ریاضیات با عدد صفر جا افتاد. ما صفر را نمی‌شناختیم. شما حساب کنید یک ریاضیاتی بدون عدد صفر چه می‌شود؟ می‌گوید این در تاریخ به نام آلگوریتمیکِر مطرح شد! اما بلافاصله از قرن 13 تعصبات صلیبی و نفرت‌های غربی، اسلام‌هراسی که می‌گویند از همان موقع این‌ها شروع کردند، می‌گوید پول می‌دادند که یک تاریخ جعلی درست کنیم برای جبر و ریاضیات و این کشفیات جدید! برای این کار پول می‌دادند. بعد 5 تا نسخه و ورژن تهیه شد که بگویند و ثابت کنند که الگوریتمی ربطی به خوارزمی ندارد. 5تا ورژن تعریف شد. قلابی! چه زمانی؟ قرن 13 میلادی. می‌گوید در قرن 13 میلادی در شعر کارمَن، الگوریسمو بکار می‌رود بعد یک مرتبه آخر قرن 13 و اول قرن 14 صلیبی‌ها و شاهان غربی می‌گویند که یک کتابی نوشته شد آلگوریتموس ریشه‌اش چیست؟ حالا همه می‌دانستند که این الخوارزمی است. می‌گویند ناگهان در قرن 14 گفتند که معنا و ریشه الگوریتموس معلوم نیست! بعد خود این موّرخ غربی می‌گوید جالب است و خالی از تفریح نیست ببینید لغت‌شناسان یک مرتبه برداشتند روی ریشه لغت لگاریتم بحثی را کردند که از اساس دروغ و مسخره بود. 5تا ورژن معرفی شد: 1) یک عده گفتند آلگوریتموس ترکیب اِلِئوس یعنی غریبه و گورس یعنی مشاهده است. حالا اصلاً ربطی به این‌ها ندارد خوارزمی است، اسم است! مربوط به شهر خوارزم است. 2) دومی آمد گفت که از آرگیس و موس ترکیب شده، آرگیس یعنی یونانی و موس یعنی عادت؛ عادت یونانی. یعنی می‌خواهد بگوید این ریاضیات محصول یونان است برای خود غرب است ربطی به مسلمان‌ها و ایرانی‌ها و شرقی‌ها ندارد چون از قبل زمان یونان با ایرانی‌ها رقابت داشتند. - این‌هایی که می‌گویم متن همین بنده خداست – بعد می‌گوید 3) سومی که از مرحله پرت است می‌گوید این لغت از ریشه آرِس و ریتموس. ترکیب آرس و ریتموس است. آرس، یعنی نیرو، ریتموس عدد. نیروی عدد! 4) چهارمی فکر بهتری به ذهنش خطور کرد گفت الگوریتموس ترکیب آلگوس و ریتموس است. آلگوس یعنی ماسه سفید و ریتموس یعنی عدد. چون آن زمان روی لوحه‌ها با ماسه سفید می‌پاشیدند و ریاضیات را با ماسه سفید عدد می‌نوشتند! مسخره‌بازی‌ها را ببینید که چطوری تاریخ جعل می‌کنند برای این که بگویند ما می‌توانیم! ما خودمان این کارها را کردیم ما مدیون مسلمان‌ها نیستیم. آن وقت ما این‌جا در حکومت‌مان، در دولت‌هایمان، در مسئولین‌مان، در دانشگاه‌هایمان، در شورای انقلاب فرهنگی آدم‌هایی داریم که همان چیزی هم که خودمان کردیم می‌گویند نمی‌توانیم بکنیم! یکی از مسئولین دیدید چند وقت پیش گفت ما فقط آبگوشت بزباش بلدیم درست کنیم! کار دیگری از ما برنمی‌آید ما فقط آبگوشت بزباش! این‌ها این‌طوری‌اند، ذهن‌ها این‌طوری است. من نمی‌گویم این‌ها فاسد و خائن و جاسوس هستند نه، ذهن‌ها این‌طوری بار آمده است بعد ببینید غرب در قرن 14 میلادی چه کار می‌کند که خوارزمی از تاریخ ریاضیات حذف شود! 5) نفر پنجم لغت را تجزیه کرد گفت ترکیب شده از آلگوس و رودوس! یعنی هنر و عدد. هنرِ عدد. 6) کس دیگری آمد گفت مخترع این هنر یک پادشاهی بوده به نام آلگوروس که در هند بوده! حق تألیف خود را به یک پادشاه مسیحی به نام آلگور یا اِلگور داده از ایالت کاستیل اسپانیا و به یک فیلسوفی به نام اِلگوس و لذا این آن است! می‌خواهم بگویم ببینید این‌ها چطوری عمل می‌کنند و چه بحثی می‌کنند برای این که یک تاریخ واضح علم ریاضی را از قرن 14 و 15 میلادی عوض کنند و بگویند که ما از شما نگرفتیم! بعد ما خودمان هنوز این‌ها را نمی‌دانیم.

عذر می‌خواهم بحث من طول کشید. این کار انشاءالله هم باید ادامه پیدا کند و هم تبلیغ شود و اطلاع‌رسانی شود که ما هزاران نیرو داریم و همه امید به شما و امثال شماهاست.

والسلام علیکم و رحمه‌الله



هشتگ‌های موضوعی

نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha